سیسمونی
ناز پسرم، خانم دکتر مهربنتون گفتن آقا پسر خوشگل ما، دلش برای همه تنگ شده و قرار یکم زودتر بیاد . اولش یکم هول شدم ولی چون من و مادر جون و پدرجون و خاله نسیم و خاله نیلوفر و بابایی از مدت ها قبل تدارک سیسمونی رو دیده بودیم، همه چی به نحو عالی آماده شد. راستشو بخوای از اردیبهشت ماه شروع کردیم و با مادر جونت با وسواس تمام و با کلی عشق همه وسایلتو خریدیم . وقتی خریدارو می آوردم خونه کلی ذوق می کردم تا مدتها نگاهشون می کردم. حالا که قرار شده بود تو زودتر بیای پیشمون سریع دست بکار شدیم پدر جون تخت و کمدت آورد و روز جمعه همگی با هم کارهای اتاقت رو تکمیل کردیم. دست همشون درد نکنه واقعا" زحمت کشیدن و سنگ تموم گذاشتن و ...
نویسنده :
مامان نازیلا
14:55