بهار قشنگ
تپش قلب من رادین خوشگل و نازم
21 ماه لمس بودنت مبارک
وای که چه بهار قشنگی داریم امسال. دلم میخواد ازاین روزای قشنگ بنویسم که به لطف خدای مهربونم یه فرشته کوچیک داره توی خونه ما پر و بال میزنه.
حرف میزنه، آواز می خونه، بوس می کنه، نوازش میکنه، دست می زنه نای نای می کنه ، تلفن و آیفون جواب میده،
به مامان ناریلا و مادر جونش کمک می کنه
و خلاصه به همه جا هم سرک میکشه
و کلی هم خوش می گذرونه، آخه هر روزش به گردش و تفریح و پارک و ... میگذره.
خاله نیلوفر برای پسرم چند تا آهنگ قشنگ دانلود کرده....آهو یی دارم خوشگله...کلاه قرمزی ... و کلی آهنگ قشنگ دیگه . رادین جون هم ازشون خیلی خوشش می یاد و موبایل رو می گیره توی دستش وبا اون آهنگا بالا وپایین میره و سرش تکان میده و میرقصیه.
امسال فروردین و اردیبهشت ماه پر از مهمونی و جشن تولد بود. اول نامزدی مهشید دختر عموی مامان نازیلا بود که مصادف با تولد حضرت زهرا و روز زن بود که تا ساعت 2 نیمه شب طول کشید و اما بشنوید از وروجک ما در جشن نامزدی: توی مجلس من آقا رادین رو سپردم به همسر محترم و پدر جونش که خودمون راحت باشیم ولی چند دقیقه بعد آقا رو فرستادن که مرتب بهونه میگیره میخوام برم پیش خانوما خلاصه هر بار ما آقا پسر رو فرستادیم اونور چند دقیقه بعد برگردوندن. رادین جوون هم از بس که مورد توجه همه مهمونا بود کلی خوش گذروند و حسابی بازی کرد، مخصوصا" از رقص نور خیلی خوشش می اومد ، باهاش می رقصید و بعدش از ذوقش بادکنکها رو با پاهاش شوت می کرد.
مصادف با تولد حضرت علی جشن تولد ایلیا پسر دایی مامان نازیلا بود . ایلیا هفت ساله شد. این اولین جشن تولدی بود که آقا رادین دعوت شد. توی مراسم تولد آقا رادین بیشتر وقتش با بازی با اسباب بازیها گذروند، بخصوص با ماشین ایلیا کلی حال کرد.
شادلین-ایلیا-رادین
فردای اون روز جشن نامزدی وحید پسر عموی مامان نازیلا بود. این آقا وحید با مهشید خانم خواهر برادرن. خیلی جالب بود که به فاصله دو هفته هر دوشون نامزد شدن. از لحظه ای که پسرخوشگل من چشمش به عروس داماد خورد تصمیم گرفت همش تو بغل داماد باشه بطوریکه داماد بیشتر از عروس خانوم دلش واسه آقا رادین ضعف میرفت. توی مراسم رادین بلند بلند باباش صدا می کرد بابا و کلی نای نای کرد طوری که بیشتر مهمونا از پسرم عکس انداختن، کلی بوسش کردن. امیدوارم همیشه در جشن وشادی باشی.
تو میخندی؛
گل سرخ معنا میشود....