رادین جونمرادین جونم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

قشنگ ترین بهانه زندگیم

جشن نامگذاری

1393/6/2 14:8
نویسنده : مامان نازیلا
339 بازدید
اشتراک گذاری

فرزند یکدانه مادر

 

پسر عزیزم امروز بهانه اي بزرگ براي شاد بودن و خنديدن و شانه بالا انداختن دارم

امروز طليعه ي زيباي سحرگاهان درخشان تر و زيباتر از هميشه مي تابد زیرا که از دل شهریور پروردگار

موجودي با لطافت بهشت تقديم لحظه هايم كرده است،

پسری دوست داشتني كه  همسفر سفر زندگيم خواهد ماند

و با مهرباني ابدي و وصف ناپذير واژه مادربودن را برايم معنا خواهد كرد.

پس چه زیباست که برای آمدنت جشن بگیریم و همگان را در این جشن و شادی شریک خود بدانیم.

 

پنجشنبه 14 شهریور 92 هفت روز بود  که از فرشته های آسمان جدا شده بودی و اومده بودی بغل من، وقتی تهران بودیم برای جشن نامگذاری شما ناز گلم برنامه ریزی کردیم  و تالار صدف که بهترین تالار زنجان برای نهار رزرو کردیم لیست مهمونا رو درآوردیم و غذا رو سفارش دادیم . صبح روز پنجشنبه مامایی ( مادر بزرگ مامان نازیلا ) اومد وشما رو برد حموم و غسل داد. پسرم مثل ماه تو آسمون شده بودی زیبا، درخشان و معصوم . بعد حموم مادربزرگ کلی برات شعر خوند وخاله نسیم و خاله نیلوفر یه عالمه عکس و فیلم ازت گرفتن من و مادرجونم کلی بوست کردیمبوسبوسبوس، بعدم آماده شدیم و رفتیم تالار .

نمی دونی چه جشنی بود رادینم، حتی خیلی قشنگتر از جشن عروسیمون سرتاسر شادمانی، سرور و خنده . پدر جونت بیشتر از همه خوشحال بود و شما پسر یکدونه من خیلی راحت و آروم تو کریرت خوابیده بودی و همه فامیل دورت جمع شده بودن.  بعد صرف نهار مراسم نامگذاری شما شروع شد. اول قرار بود حاج آقا ( بابای بابا ) اسم شما رو بذاره به خاطر همینم مادر جونت شما رو برد و داد دست پدر بزرگت ولی انگار تقدیر چیز دیگه بود که چون پدر بزرگ شما رو داد دست آقا جون ( پدر بزرگ مامان نازیلا ) و این جور بود که  آقا جون ( پدر بزرگ مامان نازیلا ) اسم شما رو گذاشت. آقا رادین عشق بابا و نفس مامان. بعد مراسم نامگذاری کلی هدیه گرفتی، دست همگی درد نکنه.

پسرم رادین جان تو مولود فرخنده اي هستی که روزي دستانم شده ای.

دوستت دارم

رادین در مراسم نامگذاری

 

پسندها (4)

نظرات (5)

خاله نسیم
2 شهریور 93 15:12
آقا رادین عزیز و دوست داشتنی من، جشن نامگذاری شما بهترین و بهترین لحظۀ زندگی من تا به امروز بود (حتی از لحظۀ دفاع خالتون در فوق لیسانسم که برام خیلی دوست داشتنی و خاطره انگیز بود هم ، زیباتر و دلنشین تر بود) قلب کوچک و دوست داشتنی من جشن نامگذاری شما بهترین مراسم نامگذاریی بود که من تا حالا دیده بودم. شیرینم دوووووووووووووووستت دارم [پاسخ: خاله نسیم منم خیلی دوست دارم]
fatima
4 شهریور 93 14:39
سلام دوستم.... به وبلاگ من یه سر بزن خیلی خوشحال میشم اگه بیای نظر یادت نره.... منتظرتم.......
مامان یاغمور
7 شهریور 93 13:13
تبریک دست خالی مرا با سخاوت بی حدت بپذیر تولدت مبارک . . .
مامان زينب و خاله جون
10 شهریور 93 8:35
سلام به به چقدر عالی نوشتی آقا ما اعتراف میکنیم کم آوردیم خدا حفظش کنه همیشه شاد و سلامت در کنار پدر و مادرش باشه
مادر جون فرشته مهربون
12 شهریور 93 23:21
عزیز دلم، لحظه به لحظه بزرگ شدنت را دوست دارم تو روشنایی چشم هایم هستی عشق من دوستت دارم [پاسخ: مادر جون فرشته مهربون شما تاج سر همه ما هستید ما هم شما رو خیلی دوست داریم]