جشن نامگذاری
فرزند یکدانه مادر
پسر عزیزم امروز بهانه اي بزرگ براي شاد بودن و خنديدن و شانه بالا انداختن دارم
امروز طليعه ي زيباي سحرگاهان درخشان تر و زيباتر از هميشه مي تابد زیرا که از دل شهریور پروردگار
موجودي با لطافت بهشت تقديم لحظه هايم كرده است،
پسری دوست داشتني كه همسفر سفر زندگيم خواهد ماند
و با مهرباني ابدي و وصف ناپذير واژه مادربودن را برايم معنا خواهد كرد.
پس چه زیباست که برای آمدنت جشن بگیریم و همگان را در این جشن و شادی شریک خود بدانیم.
پنجشنبه 14 شهریور 92 هفت روز بود که از فرشته های آسمان جدا شده بودی و اومده بودی بغل من، وقتی تهران بودیم برای جشن نامگذاری شما ناز گلم برنامه ریزی کردیم و تالار صدف که بهترین تالار زنجان برای نهار رزرو کردیم لیست مهمونا رو درآوردیم و غذا رو سفارش دادیم . صبح روز پنجشنبه مامایی ( مادر بزرگ مامان نازیلا ) اومد وشما رو برد حموم و غسل داد. پسرم مثل ماه تو آسمون شده بودی زیبا، درخشان و معصوم . بعد حموم مادربزرگ کلی برات شعر خوند وخاله نسیم و خاله نیلوفر یه عالمه عکس و فیلم ازت گرفتن من و مادرجونم کلی بوست کردیم، بعدم آماده شدیم و رفتیم تالار .
نمی دونی چه جشنی بود رادینم، حتی خیلی قشنگتر از جشن عروسیمون سرتاسر شادمانی، سرور و خنده . پدر جونت بیشتر از همه خوشحال بود و شما پسر یکدونه من خیلی راحت و آروم تو کریرت خوابیده بودی و همه فامیل دورت جمع شده بودن. بعد صرف نهار مراسم نامگذاری شما شروع شد. اول قرار بود حاج آقا ( بابای بابا ) اسم شما رو بذاره به خاطر همینم مادر جونت شما رو برد و داد دست پدر بزرگت ولی انگار تقدیر چیز دیگه بود که چون پدر بزرگ شما رو داد دست آقا جون ( پدر بزرگ مامان نازیلا ) و این جور بود که آقا جون ( پدر بزرگ مامان نازیلا ) اسم شما رو گذاشت. آقا رادین عشق بابا و نفس مامان. بعد مراسم نامگذاری کلی هدیه گرفتی، دست همگی درد نکنه.
پسرم رادین جان تو مولود فرخنده اي هستی که روزي دستانم شده ای.
دوستت دارم
رادین در مراسم نامگذاری