آقا رادین برای اولین بار آرایشگاه میرود
جواهر بی همتای زندگی من
من چيزي نمي بينم آينده پنهان است
ولي آسوده ام ، چون تو را دارم و تو همه چیز منی
عزیزکم چیزی نمونده به یکسالگیت. من سر از پا نمیشناسم که پسرعزیزم بزرگ شده. تصمیم گرفتم برای اولین بار ببرمت آرایشگاه و موهاتو کوتاه کنم. شما هم مثل شاهزاده ها رفتی آرایشگاه با اسکورت تمام پدر جون مادر جون خاله نسیم خاله نیلوفر بابایی و مامان نازیلا . بله همگی با هم شما رو بردیم آرایشگاه شیرینی هم خریدیم و خاله نسیم و خاله نیلوفر کلی ازت فیلم و عکس گرفتن. و اما شما آقا رادین ، گل پسر بودی و اصلا" آقای آرایشگر رو اذیت نکردی تو بغل بابایی نشستی یه ذره هم گریه نکردی فقط این ور اون ور نگاه می کردی. وای نمی دونی بعد اصلاح چه خوشگل آقایی شده بودی. عسل مامان اینقدر دوست دارم که باورت نمیشه تو قشنگ ترین و بهترین هدیه خداییی.
و اما یه چیز قشنگ دیگه هم تولد شادلین کوچولو ( دختر دایی مامان نازیلا) بود . تو مهمونی نام گذاری شادلین شما دل همه رو با اون موهای خوشگلت برده بودی .
همه مهمونا کلی بوست کردن و قربون صدقت رفتن. شما هم خیلی خوشحال بودی.
اینم آقا رادین و شادلین کوچولو
رادین من عزیز دلم واقعا وجودت واسم نعمته و خیلی خیلی واسم عزیزی ...
تاریخ من کودکی من است...
قدر روزهای بی بازگشت مرا بدانید.