رادین جونمرادین جونم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

قشنگ ترین بهانه زندگیم

سومین ماهگرد تولد پس عزیزم رادین

یارب این نوگل خندان که سپردی به منش           می سپارم به تو از چشم حسود چمنش   3 ماهه که مادرت شدم ! 3ماهه هر شب، به تو نگـــاه کردم و چشمام رو بستم . 3 ماهه به محــض بیدار شدنم تو بودی جلوی چشـــــمام . 3 ماهه شدم رادین ، و کمتر نازیلا ! 3 ماهه که عاشقی کردم با تو . 3ماه بوسیدمت، بوییدمت، دیـــــدمت ! مدهوش تو شدم . رادینم اگر چه در این ماه اوقات تلخی داشتم که مسببش حسادت جاهلان ولی بدون عزیزم تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هرجا بروی دلم دنبال تو میرود ... عشق تو ،حضور تو ، به م...
25 شهريور 1393

دومین ماهگرد تولد پسر عزیزم رادین

به تمام خوبی ها و پاکی ها و مقدسات سوگند  به عشق دیدن لبخند توست  که به این دنیا پایبندم  دلبندم     پسر شیرین من ؛ دو ماهه که پیش ما هستی و همه چیز خوب و عالیه . این ماه، واکسنت رو هم زدیم .   قربون پسر گلم بشم که مثل فرشته ها خوابیده بود وموقع زدن واکسن به پاش کمی گریه کرد و وقتی مادر جونش بغلش کرد آروم شد. ممنون که اینقدر خوب بودی. بعد از چهلمت برای ختنه وقت گرفتیم. نمی دونی چه روز سختی بود من و بابایی و مادرجون شما رو بردیم دکتر. با این که به پدر جون چیزی نگفته بودیم، خودشو رسونده بود  وخیلی هم نگرانت بود من اصلا" نمی تونستم نگاه ک...
22 شهريور 1393

هفت مهر 92

امروز ، روز 7 اُم مهر ماه ! ماهگرد آمدن تو ، سالگرد آمدن من ... چقـدر این " هفت " را دوست دارم .  7 برای ما دو نفر پر از خاطره س ، هفت تو ، هفت من ! و هفت آســــــــــــــــمان خدا ... باشد برایت 7 بهشت خداوند و 70 هـــزاران آرزوی خوب ! رادین عزیزم بیا سال بعد هفتامون رو یکی کنیم ، پس قرارمون یا 7 شهریور 93  روز تولد تو یا 7 مهر 93 روز تولد من.   دوستت دارم ♥ پسر عزیزم: شاد باش و شاد زندگی کن ، که شـادی امتداد خداست عکس یک ماهگی آقا رادین در آتلیه خاله نیلوفر   خاله نسیم و خاله نیلوفر به همراه آقا رادین این ...
18 شهريور 1393

اولین ماهگرد تولد پسر عزیزم رادین

برام هیچ حسی شبیه تو نیست تو پایان هــــر جـــستجوی منی تمـــاشـــای تو عین آرامــــــشه تو زیبــــــــا ترین آرزوی مـــــنی رادینم قلبم نفسم زندگیم یک ماهگیت مبارک . شاهزاده من 1 ماهه شدی . یک ماه سخت اما شیرین و خواستنی.   سخت از اون جایی که پسرم شما اکثر شبها رو تا صبح بیدار میموندی شاید دل پیچه داشتی و شاید هم شب و روز دنیای ما با شب و روز  بهشت شما فرق داشت و از یک طرف  عزیز دلم، منم هنوز خوب نشده بودم راستشو بخوای بدتر هم شده بودم حتی یک شب کل بدنم خشک شد طوری که اصلا" نمی تونستم حرکت کنم و تنها چیزی که مثل همیشه دلگرمم می کرد وجود یه فرشته آسمو...
15 شهريور 1393

هدیه

حســــــــ بودنت قشنگ تریـــ ـــ ــن حس دنیاست تو ڪـﮧ باشی .. هر روز را .. نـــ ــــــ ــــ ـــــه! هر ثانیه را ..عشــ ♥ ــ ــ ♥ ـق است !!   شاهزاده من در جشن نامگذاری تو شده بودی تک گل رز باغ دنیا، شمیم عطر خوشت همه فضا رو آکنده کرده بود. عشق من، ستاره ای بودی که می درخشیدی و مورد توجه همگان بودی. کلی هم هدیه گرفتی . دست همه درد نکنه عکس هدیه هاتو می ذارم تا برات به یادگاری بمونه.   پسر عزیزم برای تو زندگی میکنم و به عشق تو زنده هستم, اگر نباشی دیگر نیستم.   رادین جونم بعد مراسم نامگذاری راحت و آروم تو گهوارش خوابیده زنجیر با ون یکاد قرمز ه...
12 شهريور 1393

جشن نامگذاری

فرزند یکدانه مادر   پسر عزیزم امروز بهانه اي بزرگ براي شاد بودن و خنديدن و شانه بالا انداختن دارم امروز طليعه ي زيباي سحرگاهان درخشان تر و زيباتر از هميشه مي تابد زیرا که از دل شهریور پروردگار موجودي با لطافت بهشت تقديم لحظه هايم كرده است، پسری دوست داشتني كه  همسفر سفر زندگيم خواهد ماند و با مهرباني ابدي و وصف ناپذير واژه مادربودن را برايم معنا خواهد كرد. پس چه زیباست که برای آمدنت جشن بگیریم و همگان را در این جشن و شادی شریک خود بدانیم.   پنجشنبه 14 شهریور 92 هفت روز بود  که از فرشته های آسمان جدا شده بودی و اومده بودی بغل من، وقتی تهران ...
2 شهريور 1393

مادر که میشوی ....

مادر که میشوی :  تمام زندگیت میشود دعا و التماس و خواهش از خدا برای عاقبت به خیری فرزندت ... مادر که میشوی :   بهترین هدیه برایت میشود سلامتی جسم و روح بچه ات ...   پسر عزیزم وقتی بهوش اومدم حالم خيلي بد بود، چشمامو که باز کردم تو رو آوردن پیشم، تو اون لحظه با ديدن تو انگار تمام دردهام برطرف شد ، و خدا رو به خاطر تو فرشته كوچولوي نازم شكر كردم. خدایا همیشه نگهدارش باش، .... فرشته نازمو خانم پرستار گذاشت تو بغلم و شما هم بالافاصله شروع کردی به شیرخوردن مثل ماه تو آسمون بودی، آروم و درخشان، اصلا" گریه نمی کردی،  صدای گریه های نوزادا  از اتاقای دیگه می اومد، من به مادر ج...
27 مرداد 1393

ورودت به عالم هستی مبارک

عزيز مامان تو در روز هفتم شهريور سال 1392  ساعت 12:30 بعدظهر در بیمارستان دی تهران به دنيا قدم نهادي و من رو به آرزوم كه ديدن روي ماه تو بود رسوندي. ز مستان با زمین سفید پر از برفش همیشه برام زیبا بوده و چه زیباتر شده بود زمستان سال 91 برای من از روزی که برای اولین بار تو را دیدم.  20 دی ماه، تونستم طپش قلب کوچک و مهربانت را در اولین سونوگرافیم ببینم. از همان لحظه، مادر شدن را با تمام وجود، حس کردم و من چقدر خوشبخت شدم که خدا تو را به من داد، عزیزم. پسر خوشگلم نمی دونی با چه حساسیتی دکترت رو انتخاب کردم بعد کلی تحقیق و مراجعه به چند دکتر، خانم دکتر وزیری که یکی از بهترین دکترای زنان ایران بود شد خانم دکتر مهربون ...
26 مرداد 1393

سیسمونی

ناز پسرم، خانم دکتر مهربنتون گفتن آقا پسر خوشگل ما، دلش برای همه تنگ شده و  قرار یکم زودتر بیاد . اولش یکم هول شدم ولی چون من و مادر جون و پدرجون و خاله نسیم و خاله نیلوفر و  بابایی از مدت ها قبل تدارک سیسمونی رو دیده بودیم، همه چی به نحو عالی آماده شد. راستشو بخوای از اردیبهشت ماه شروع کردیم و با مادر جونت  با وسواس تمام و با کلی عشق همه وسایلتو خریدیم . وقتی خریدارو می آوردم خونه کلی ذوق می کردم  تا مدتها نگاهشون می کردم. حالا که قرار شده بود تو زودتر بیای پیشمون سریع دست بکار شدیم پدر جون تخت و کمدت آورد و روز جمعه همگی با هم کارهای اتاقت رو تکمیل کردیم. دست همشون درد نکنه واقعا" زحمت کشیدن و سنگ تموم گذاشتن و ...
22 مرداد 1393

برای رادینم

به نام آنكه تمام هستي ما در دست اوست.   پسرعزیزم این وبلاگ یه دفتر خاطراته، از آنجا که تمام لحظه هايي که با تو دارم براي من شيرين و زيباست، مي خواهم هميشه در خاطرم بماند‌، تا بعدها تو هم بخوانی و از شيرينی دنيای كودكی ات بی خبر نباشی و ديگران نيز در لحظات زيباي ما شريک باشند. رادین عزيزم تمام احساسم را برایت می نویسم و تقدیمت می کنم امید دارم شادیهایت را ببینم. دوستت دارم . فرشته قشنگم 11 ماه و 14 روز از تولدت گذشته و من از امروز شروع به نوشتن می کنم اميدوارم اين تاخير رو بر من ببخشي ولي خستگي و قبولی من در ... همزمان با تولد شما مزيد علت بوده. عزيزم، من و بابات تویه روز قشنگ تابستونی 6 ام شهریور سال 85 که مصادف...
21 مرداد 1393