رادین جونمرادین جونم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

قشنگ ترین بهانه زندگیم

تولدت مبارک

رادینم تولــد تو ٬ تــولد هــمه خــوبیهاست تولـد تو ٬ شروع یه دنیا مهربانیست تولد احساس ٬ تولد دوست داشتن تولــد خــوشبختی هـا ٬ تولــد امید تــولد آرامـش ٬ تــولد یک فــرشته تولد زندگیست   امروز ( 7 شهریور 93 ) روز توست . رادینم امروز عجب روزی ست.  سالروز آغــاز تو؛ آغاز بودنت، آغاز آمدنت. عجب روزی ست امروز پسرم . پُر از شوقم برای امروزت . برای تولدت، برای یکساله شدنت .   برای مــادر شدنم . عزیزم امروز اولین روزی ست که تو آن را، دو بار تجربه کردی، دو بار بودی . تا الان همه ی روزهایت بکــــر بود و نو . این ...
17 آبان 1393

آقا رادین برای اولین بار آرایشگاه میرود

جواهر بی همتای زندگی من من چيزي نمي بينم آينده پنهان است   ولي آسوده ام ، چون تو را دارم و تو همه چیز منی عزیزکم چیزی نمونده به یکسالگیت. من سر از پا نمیشناسم که پسرعزیزم بزرگ شده. تصمیم گرفتم برای اولین بار ببرمت آرایشگاه و موهاتو کوتاه کنم . شما هم مثل شاهزاده ها رفتی آرایشگاه با اسکورت تمام پدر جون مادر جون خاله نسیم خاله نیلوفر بابایی و مامان نازیلا . بله همگی با هم شما رو بردیم آرایشگاه شیرینی هم خریدیم و خاله نسیم و خاله نیلوفر کلی ازت فیلم و عکس گرفتن . و اما شما آقا رادین ، گل پسر بودی و اصلا" آقای آرایشگر رو اذیت نکردی تو بغل بابایی نشستی یه ذره هم گریه نکردی فقط این ور اون ور نگاه می کرد...
14 آبان 1393

دومین مسافرت آقا رادین

رادین من! شاهزاده من !   انگار همین دیروز بود که من صدف تو بودم و تو مروارید من! انگار همین دیروز بود که مرواریدم را به دریای پر تلاطم این دنیا سپردم تا جایی بیرون از من زندگی کند. بیرون از من نفس بکشد و بیرون از من ببالد. فقط خدا می داند که من چقدر سخت و چقدر شیرین آن روزها را گذراندم .   بعد عید فطر تطیلات تابستونی شرکت مامان نازیلا بود، بابایی هم مخرصی گرفت تا دسته جمعی با مادر جون و پدر جون و خاله ها  بریم شمال. شما گلم هم دومین سفر زندگیتو باز هم رفتی شمال ، اما این بار ساحل زیبای مازندران. بابایی تو تنکابن ویلا گرفت ما هم نزدیکای ظهر از زنجان در اومدیم و عصر رسیدیم تنکابن. مادر جون مثل سری قبل توی ...
10 آبان 1393

یک روز شیرین

زندگي دفتري از خاطره است چشم تا باز كنيم عمرمان مي گذرد ، ما همه همسفريم آنچه باقیست فقط خوبى هاست…   رادین من! شاهزاده من! دیگه شدی یه پسر ناز شیطون بلا ، شلوغ میکنی در حد تیم ملی. پسر عزیزم مخوام از روزای قشنگ 10 ماهگیت برات بنویسم .  آقا رادین از اونجاییکه مامان نازیلا و بابایی هر دو کارمند هستن و صبح زود میرن سر کار، شما گلم  هم به زود بیدار شدن عادت کردی و اکثر صبح ها همزمان با ما بیدار می شی و این طوری صبح مامان نازیلا، با خنده های شیرینت آغاز می شه،  البته ناگفته نمونه که بعضی وقتام توخوابی، این جور وقتها پتو پیچ شده تحویل مادر جون فرشته مهربون می شی. اینجوری روز...
3 آبان 1393

9 ماه گذشت

رادین عزیزم جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری حتی اگر لبریز شکوفه باشد دیدن ندارد. پسر ناز قشنگم 9 ماهگيت به پايان رسيد. واقعا" روز و ماه خیلی زود میگذره. رادین جون هم  ماشالله اش باشه هر روز شیطون تر و هر روز باهوش تر از دیروز! گلم اين روزا صداهاي جديد در مياري واسه خودت آواز ميخوني ما هم كلي ذوق ميكنيم. زبونت رو کاملا" میاری بیرون .  انگار می دونی چقدر ناز می شی با این کارت! الانم چهار تا دندون داری 2 تا بالا و 2 تا پایین و ما هم هر لحظه توسط شما گاز گرفته میشم و کلی جیغ میزنیم.   خاله ها باهت دالی بازی می کنن، شما هم  از خند...
27 مهر 1393

اولین کلمه زندگی: اده

ماه پاره ی من گل خوش خنده زندگیم رادین عزیزم   این روزا خیلی شیطونی میکنی و با کارهای جدیدی که میکنی ما رو خوشحال و ذوق زده  میکنی. اول نشستن کامل رو یاد گرفتی بعدشم تونستی  روی دست و پا بایستی اما بلد نبودی دستهات  رو جلو ببری که چهار دست و پا بری  اما زود یاد گرفتی و الان همچنان سینه خیز می ری، یعنی وقتی یه اسباب بازی رو می زاریم جلوت، پاهات رو جمع می کنی تو دلت و دست هات رو هم زیر سینه ات، سرت رو می کشی جلو و این شکلی خودت رو می بری جلو و می رسی به هدف.... با اون 2 تا دندون خوشگلت گازهایی که میگیری داد آدم رو در میاره  و رد اون دندونهای نقلیت به جا میمونه. وقتی صدات میکنیم به طرف کسی که صد...
26 مهر 1393

اولین مروارید

خبر بدین به قندون رادین در آورده دندون فرشـــته مـــهربون آورده براش یه دندون   رادین جون تو هفت ماهگی اولین مروارید سفیدت از لثه ظریفت بیرون زد و کلی خوشگلتر شدی مامان جون خیلی خواستنی شدی  البته اینم بگم بعد از اینکه چند شب اذیت شدی و بد خوابیدی و هم اینکه کلی آب دهنت اومد، بالاخره تونستی 2 تا دندون کوچولو اون پایین در بیاری ولی خدا رو شکر تب نکردی. عزیز دلم یکم هم بی تاب دندونای دیگت هستی که داره درمیاد . همش دوست داری گاز بگیری و همه چیز رو محکم با لثه هات بگیری، دستت هم که همش تو دهنته گلم. ایشالله بقیه دندوناتم راحت دربیاد. پسر خوشگلم اول تصمیم داشتم برات جشن دندونی بگیرم و همه...
20 مهر 1393

نوروز 93 و اولین مسافرت پسر گلم

ناز پسرم 7 ماهه شدی بهــــــار هـم از راه رسید بهار که جای خود، تو زمستان را هم، بهار کرده ای همین که باشی، بهار هم هست اصـــــلا" بهــار ، یعنی تو   امسال اولین بهاری هست که شما در کنار ما هستی. تو ایام عید شما چیزی به 7 ماهگیت نمونده بود که اولین مسافرت زندگیتو تجربه کردی اونم دسته جمعی. قبل عید واقعا سرم شلوغ بود تا اینکه روز پنجشنبه چند ساعت قبل از تحویل سال 93 به سمت شمال راه افتادیم تا لحظه تحویل سال کنار دریای زیبای خزر باشیم. مادر جون توی ماشین ما بود چون اون مثل یک فرشته مهربون همیشه مراقب ...
14 مهر 1393

آقا رادین واولین غذای زندگی

پسرم زیبا گلم ای عشق من در نگاهــم از همه عالم سری کاش می شد تا ببینی در دلم کز همــه خــوبان عالــم برتری   اول اسفند 92، یه هفته مونده بود تا شش ماهگی شما پسر گلم تموم شه که من و مادر جون فرشته مهربون به توصییه آقای دکتر مهربنتون تصمیم گرفتیم برای شما غذا درست کنیم. اولین غذای عمر آقا رادین. یه غذای تاریخی برای مامان نازیلا و شاید بعدها برای تو پسر نازم وای که چقدر لذت بخش بود این آشپزی.  هممون ذوق کرده بودیم . آره ناز گل مامان یه قدم دیگه رو به جلو گذاشتی و بزرگ شدی. پدر جون برات بادام تازه گرفته بود و مادر جون زحمت کشیده بود آسیابش کرده بود تا برای شما حریره بادام درست کنیم. دست هر دوشون...
8 مهر 1393

به یاد 6 ماه پیش

  گل گندمم؛ خوشه ی طلایی من ! به یاد 6 ماه پیش می نویسم ... به یاد صد و هشتاد روزی که گذشت ! به یاد تمام چهار هزار و سیصد بیست ساعت با هم بودن ! به یاد تک تک دقایق و ثانیه و لحظه هایش ... که عزیزترینِ لحظه هایم بودند ! بی شک، ناب ترینشان ... لحظه های مادر بودن !   پسرم دوستت دارم:   پسر عزیزم من لثه های بی دندانت را دوست دارم. من انگشتان خیس تو را که مکیده ای دوست دارم. من غلت زدن های مکرر تو را دوست دارم. من نگاه زیبا و کنجکاوانه تو را دوست دارم. من خنده های بلند  تو را دوست دارم. من لحظه ای را که پاهای کوچکت را ب...
29 شهريور 1393